دلها را هوایى است و روى آوردنى و پشت کردنى ، پس دلها را آنگاه به کار گیرید که خواهان است و روى در کار ، چه دل اگر به ناخواه به کارى وادار شود ، کور گردد . [نهج البلاغه]
پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی
آیا دین برای ما که الان از خوب و بد همه چیز آگاهیم لازم است یا ب
یکشنبه 85 آبان 14 , ساعت 8:7 صبح  

پرسش از "ضرورت دین برای انسان در عصر حاضر" است، دین چه آثار و کارکردهایی دارد؟ دین چه چیزی می‏تواند برای انسان تأمین کند که از راه‏های دیگر نمی‏تواند به دست آورد؟

نیاز بشر به دین برای چیست؟ انتظار بشر از دین چیست و چه خواسته هایی را در دین جستجو می‏کند و در انجام دین به چه خواسته هایی پاسخ می‏دهد؟

در ابتدا کارکردهای اساسی دین و نیازهای اصلی که انسان پاسخ آنها را در دین جستجو می‏کند، ذکر نموده و سپس به مورد اصلی سؤال ارزش‏های اخلاقی و رابطه دین و اخلاق می‏پردازیمادامه مطلب...

نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
آیا دعا مى تواند در تغییر سرنوشت انسان مؤثر باشد؟
چهارشنبه 85 مهر 12 , ساعت 3:53 عصر  

از نظر جهان بینى مادی،‌ عوامل مؤثر در سرنوشت انسان، منحصراً مادى است. اما از نظر جهان بینى الهی،‌ علل و عوامل دیگرى که عوامل روحى و معنوى نامیده مى شوند نیز، هم چون عوامل مادى در سرنوشت انسان مؤثرند. استاد مطهرى مى گوید: «از نظر جهان بینى الهی، جهان هم شنواست و هم بینا،‌ ندا و فریاد جاندارها را مى شنود و به آن ها پاسخ مى دهد. به همین جهت دعا یکى از علل این جهان است که در سرنوشت انسان مؤثر است. جلو جریان هایى را مى گیرد و یا جریان هایى به وجود مى آورد. به عبارت دیگر، دعا یکى از مظاهر قضا و قدر است که در سرنوشت حادثه اى مى تواند مؤثر باشد یا جلو قضا و قدرى را بگیرد».1]ادامه مطلب...

نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
آیا تحمل بیماری های بدون علاج موجب پاک شدن گناه می شود؟
چهارشنبه 85 مهر 12 , ساعت 3:50 عصر  

از متون دینی استفاده می شود که تحمل مقابل  بیماری برای خدا هم موجب پاک شدن گناه می شود و هم ثواب اخروی را به دنبال دارد.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «السقم یمحو الذنوب؛(1) بیماری گناهان را نابود می کند». در حدیث دیگری از حضرت نقل شده .
«لحظه ها و ساعت هایی که انسان گرفتار همّ و غم ها است، ساعات کفارة گناهان است».(2)
از این گونه روایات در معارف اسلامی فراوان است، چنان که امام صادق (ع) فرمود: «هنگامی که «عبد خدا» گناهش زیاد می شود و اعمالی که آن را جبران کند نداشته باشد، خداوند او را گرفتار حزن و اندوه می کند تا کفارة گناهان او باشد».(3)
ادامه مطلب...

نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
چرا خداوند انسان را مختار آفریده است؟ چرا طورى خلق نشده که همگى
چهارشنبه 85 مهر 12 , ساعت 3:48 عصر  

اگر منظور شما از پیمودن راه سعادت، پیمودنى جبرى است، بدین معنا که آدمى هیچ اختیارى نداشته باشد و به صورت اجبار فقط دست به عمل ثواب زده و کار خیر انجام دهد، این طریقه سعادتمندى، مزیتى را براى آدمى ثابت نمى‏کند و نهایتاً بسان ملائک مى‏گردد که بدون اختیار تسبیح حق مى‏گویند و نمى‏توانند گناهى انجام دهند. در این صورت جداى از ملائک نبود و بین انسان و فرشته هیچ اختلافى نبود.ادامه مطلب...

نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
اگرما تمام کارها را با اراده خود انجام می دهیم پس معنای اراده ال
چهارشنبه 85 مهر 12 , ساعت 3:44 عصر  

در عالم هستى و وجود, هیچ چیز از خواست و اراده و توجه خدا خالى نیست , نمى شود چیزى در عالم باشد که از اراده خدا دور بوده و وجودى مستقل از خدا داشته باشد، هر مخلوقى در تحت اراده و توجه خدا است ، حتى اشرف مخلوقات عالم که انسان هاى کامل هستند،همه و همه در حکومت الهى قرار دارند وهیچ کس و هیچ چیز از حکومت الهى نمى تواند خارج شده بیرون رود و قهر و غلبه خدا بر همه چیز سیطره دارد و همه چیز در دست قدرت الهى اداره مى شود.
على علیه السلام در دعاى کمیل مى فرماید: اللهم عظم سلطانک و علامکانک و خفى مکرک و ظهر امرک و غلب قهرک وجرت قدرتک و لا یمکن الفرار من حکومتک
(1 ); خدایا تو بر هر چیز قادرى و قدرت و قهر تو فرا گیر است و نمى توان از حکومت تو فرار کرد.
یکى از چیزهایى که تحت اراده و حکومت خدا است انسان با همه وجودش , با تصمیم و اراده اش انسان باتمام وجودش از اراده و تصمیم و خواست خدا جدا نیست حتى انسان که تصمیم مى گیرد بدون اراده خدانمى تواند تصمیم بگیرد و دنبال کارى برود پس انسان که مرید و داراى اراده خلق شده، مخلوق خدا است مثلاًوقتى که تصمیم مى گیریم که نماز بخوانیم و تصمیم مى گیریم که خدا نکرده گناهى انجام دهیم این تصمیم ما ازاراده خدا خارج نیست یعنى خدا خواسته و خدا قدرت تصمیم گیرى را به ما داده حتى وقتى که گناه ا نجام مى دهیم از اراده خدا جدا نیستیم , پس اراده انسان در طول اراده خداوند است ، به این معنا که خداوند انسان را موجودى صاحب اراده خلق کرده و وقتى که انسان اراده مى کند که کارى انجام دهد،در طول اراده خدا است ، یعنى انسان به قدر خدایى مى تواند هر کارى را که بخواهد انجام دهد و انسان به خودش واگذار نشده که (تفویض مطلق ) باشد و از طرفى هم انسان مجبور مطلق نیست , بلکه امر بین الامربین است . وقتى که انسان تصمیم بر کارى مى گیرد, در عین این که آن کار مستند به انسان است , ولى از حول و قوه الهى نیز خارج نیست و انسان تحت قوه و حول الهى کارهاى اختیاریش را انجام مى دهد،وگرنه اگر خدا نخواهدانسان نمى تواند اراده کند.
حضرت على مى فرماید: <عرفت اللّه بفسخ العزائم و نقض الهمم (2);خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیم ها,گشوده شدن گره ها, و نقض اراده ها شناختم >. انسان اراده مى کند کارى انجام دهد, ناگهان منصرف مى شود واین به خاطر این است که خداوند او را از تصمیم بر مى گرداند <و ان اللّه یحول بین المرء و قلبه ;یعنى خدا است که بین اراده و عمل انسان فاصله مى شود و جدایى مى اندازد.(3)

پاورقی:

1-     دعای کمیل.

2-     بحارالانوار ج3 ص42.

      3-  سوره انفال آیه 24.
نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
آیا پس از مرگ روح انسان در کالبد فرد دیگری تجلی پیدا می کند یا خ
چهارشنبه 85 مهر 12 , ساعت 3:43 عصر  

بر اساس مکتب پیامبران الهى با مرگ انسان روح آدمى از بدن جدا شده به عالم برزخ منتقل مى گرددو در آن سراى ، به حیات خویش ادامه مى دهد. اگر از نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم مى شود و اگر از بدان باشد به کیفر کارهاى ناپسند خویش مى رسد، تا زمانى که قیامت شود طبق مکتب پیامبران (ص )،قضاى الهى بر این تعلق گرفته که روح بشر پس از مرگ ، دوباره به دنیا باز نگردد و زندگى جدیدى را در این جهان آغاز نکند، بلکه در برزخ بماند تا قیامت شکل گرفته و به سراى جاودان آخرت منتقل شود.

از قرون پیشین در هندوستان نظریه اى به نام تناسخ طرح شد که از عود مجدد ارواح و بازگشت مکررشان به دنیا سخن مى گفت . این نظریه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عده زیادى از مردم جهان را به خود جلب کرد، آن را یک امرواقعى پنداشتند و حتى کسانى به عنوان یک عقیده مذهبى به آن دل بستند. در خلال این مدت متمادى دانشمندان بزرگ این مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و چندین دلیل بر بطلان آن اقامه نمودند.

لازم به بیان است که طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه به دنیا باز نمى گردد اول آنان که در مسیر سعادت به کمال نهایی رسیده اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل مى آیند اینان کمبودى ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز گردند و نقایص حیات گذشته خویش را با سعى و عمل جبران کنند.

 دسته دوم آنان که در حد اعلاى شقاوت قرار دارند اینان نیز به دنیا باز نمى گردند زیرا در ایام زندگى آن چنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روى خود بسته اند که دچارسقوط ابدى گردیده و نمى توانند با عود به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال گر چه نسبى و محدود باشد برسند.

ولى دسته سوم یعنی گروههاى متوسط که بین تکامل یافتگان سعادتمند و ساقط شدگان شقاوتمند هستند وقتى از دنیامى روند دوباره روحشان به دنیا باز مى گردد و به تناسب خلق و خوى متفاوتى که دارند با شکل هاى مختلف و گوناگون به دنیا عود مى نمایند از این رو براى هر شکلى نام مخصوصى گذاشته اند اگر به صورت انسان عود کند آن را «نسخ» مى نامند و اگر به صورت حیوان عود کند، «مسخ» مى گویند و اگر روح انسان در بناتات حلول کند، «فسخ» مى نامند واگر روح آدمى به جماد تعلق گیرد «رسخ» مى نامند.

باورمندان تناسخ عقیده دارند که در پاره اى از موارد، عود ارواح به دنیا براى جبران نقایص و به منظور استکمال نفس و نیل به مدارج عالى انسانى است .

 هم چنین مى گویند یکى از علل بازگشت ارواح به دنیا این است که خوبان درزندگى ، دوباره از پاداش اخلاق حمیده و اعمال پسنده خویش برخوردار گردند و بدان نیز کیفر خوى ناپسند و رفتارزشت خود را ببینند. چه بسا افرادى که با سجایاى انسانى زیست کرده و عمرشان به پاکى طى شده است اما همواره گرفتار محرومیت هاى گوناگون بوده و دوران حیاتشان با فقر و تنگدستى یا آلام و بیمارى سپرى گردیده است.

 اینان در زندگى بعد به پاداش اخلاق پسندیده خود نایل مى شوند و از نعمت رفاه و سلامت جسم برخوردار مى گردند. و چه بسیار افرادى که در زندگى پیشین داراى اخلاق زشت و رفتار ناپسند بوده اند و مردم از دست آنان رنجیده اند و از انواع نعمت ها بهره مند بوده اند ارواح اینان در زندگى بعد به تناسب اخلاقشان یا در پیکر حیوانات و حشرات تعلق مى گیرد، به صورت انسان هاى ناقص ، معلول ، بیمار و مطرود جامعه باز مى گردند و در هر صورت گرفتار عذاب روحى و جسمى هستند. اما اسلام ، بازگشت ارواح به دنیا براى انجام کارهاى خوب و به دست آوردن شرایط همزیستى با ارواح علیّه را قبول نداشته و قرآن صریحا آن را رد مى کند گناهکاران بى باک و متجرى تقاضاى حیات دوباره مى کنند و مى گویند پروردگارا فرمان ده ما را به دنیا باز گردانند شاید کارهاى نیکى را که در گذشته ترک کرده بودیم در حیات آینده انجام دهیم ونقایص پیشین را جبران کنیم ، پاسخ داده مى شود نه چنین است ، این کارى است ناشدنى و سخنى است بى اساس که گوینده خود مى گوید و به آن ترتیب اثر داده نمى شود و از پى مرگ اینان عالم برزخ است تا روزى که قیامت فرا رسد واز قبرها بر انگیخته شوند. (1)

تغییر شکل انسان هاى فاسد الاخلاق و گناهکار به تناسب ملکات نفسانى آنان یکى از صدها عذاب عالم آخرت است و ربطى به دنیا ندارد در حالى که به نظر تناسخى ها براى قیام قیامت ، رسیدگى به حسابها، بهشت و دوزخ و خلاصه ثواب و عقاب عالم آخرت علتى باقى نمى ماند زیرا مى گویند اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر پیوسته پس از مرگ به دنیا باز مى گردند و هر نوبت پاداش یا کیفر اعمال خویش را در همین دنیا مى بینند.

 چنین نظریه اى منافى با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و امامان شیعه صریحا آن را کفر خوانده اند.

مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد درباره کسانى که قابل به تناسخ اند چه مى فرماید؟

حضرت در پاسخ فرمود: کسى که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خداى تعالى کفر آورده و بهشت ودوزخ را غیر واقعى تلقى کرده است . (2)

امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است : اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمى است و نه برانگیختن و زنده شدن است . قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبى بیرون رود و در قالب دیگرى واردشود اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبى خواهد بود برتر و نیکوتر در عالى ترین درجه دنیا و اگر بدکار یا نادان بود،در پیکر بعضى از چهار پایان زحمتکش و باربر که حیاتشان با رنج و زحمت طى مى شود، مستقر مى گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه اى که شبها پرواز مى کنند و به گورستان ها علاقه و انس دارند جاى مى گیرد (3)

 مسئله تناسخ وعود ارواح به دنیا نه فقط مخالف مکتب پیامبران الهى و موجب کفر به خدا و نفى معاد و انکار ثواب وعقاب عالم آخرت است بلکه از نظر علمى نیز دانشمندان و فلاسفه آن را مطرود و مردود شناخته و دلایلى بر ابطال آن آورده اند.

 صدر المتألهین شیرازى فیلسوف معروف مى گوید: «دانستى که نفس در اولین مرحلهء تکوین ، درجه اش درجه طبیعت است . سپس به تناسب حرکت استکمالى ماده ، ترقى مى کند تا از مرز نبات و حیوان بگذرد. بنابراین وقتى نفس درمرحله اى از قوه به فعلیت مى رسد هر چند آن فعلیت ناچیز باشد محال است دوباره به قوهء محض و استعداد صرف برگردد. به علاوه همان طور که قبلا اشاره شد صورت و ماده ، شىء واحدى هستند که داراى دو جهت فعل و قوه مى باشند و با هم مسیر حرکت استکمالى را مى پیمایند و در مقابل هر استعداد و قابلیت به فعلیت مخصوصى نایل مى شوند بنابراین محال است روحى که از حد نباتى و حیوانى گذشته به ماده منى و جنین تعلق بگیرد. (4) «اما بطلان تناسخ از این جهت است که وقتى نفس به تدبیر نطفه اى که آمادهء قبول تأثیر و تدبیر است اشتغال یافت وآفریدگار نفوس و صور، بر استحقاق طبیعى به آن نطفه افاضه نفس نمود اگر طبق نظر تناسخى ها نفس دگرى هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن مى شود که بدن داراى دو روح گردد و این غیر ممکن است زیرا محال است یک چیز داراى دو ذات یعنى دو نفس باشد چه بالوجدان ، هر فردى در خود فقط یک نفس احساس مى کند بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است .(5)

در قرآن مى فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمتیکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون» (6) چگونه به خداوند کافر مى شوید در حالى که شما اجسام بى روحى بودید و او شما را زنده کرد، سپس شما رامى میراند و بار دیگر شما را زنده مى کند، سپس به سوى او باز مى گردید.

این آیه از جمله آیات متعددى است که عقیده به تناسخ را صریحا نفى مى کند مى گوید. بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه مى گوید: شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بى جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد، سپس مى میراند و بار دیگر زنده مى کند اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده «عود ارواح» مى نامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است.(7)

عموم فرق اسلامى در این عقیده متفقند که روح پس از پایان این زندگى به بدن دیگرى در این جهان باز نمى گردد و دانشمندان شیعه و سنى با صراحت تمام عقیده تناسخ را که یکى از خرافات ادیان باستانى «هند» است محکوم ساخته اند.

 تنها دسته کوچکى در این میان «تناسخیه» بودند که از این عقیده طرفدارى مى کردند و امروزه وجود ندارند منشأ این عقیده هندوها و منقولاتى است که عرب از فلسفه آن ها اقتباس کرده اند. این عقیده بیشتر در میان اقوامى طرفدار داشته که به رستاخیز و معاد آن چنان که ما ایمان داریم و قرآن تشریح مى کند، معتقد نبوده اند.(8)

دانشمندان و مورخان معتقدند زادگاه اصلى این عقیده کشور هند و چین بوده و ریشه آن در ادیان باستانى آنها وجود داشته و هم اکنون نیز موجود است . سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته شهرستانى نویسنده ملل و نحل این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است . احترامى که هم اکنون هندوها براى حیوانات قائل هستند تا حدودى مربوط به همین عقیده است .(9)

پی نوشت ها:

1. سفینه بالجار، ماده نسخ .

2. اجتماح طبرسى ، ج 2 ص 89.

3. مؤمنون (23) آیه 100.

4. شواهد الربوبیه ، صفحه 161.

5. مبدء و معاد، ص 238 اقتباس از معاد، گفتار فلسفى ، ج 1 ص 263تا 280به اختصار.

6. بقره (2) آیه 28.

7. تفسیر نمونه ج 1 ص 164 به اختصار.

8. ناصر مکارم ، عود ارواح ، ص 46.


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی

پژوهشگر
علاقه مند به بحث های عقیدتی،حقوق زنان،قرآنی،حدیثی و اخلاقی.
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 39 بازدید
بازدید دیروز: 8 بازدید
بازدید کل: 584709 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین پژوهی[22] . خداشناسی[14] . عدل الهی[11] . علم الهی[10] . متفرقه[10] . بهشت و جهنم[9] . فرجام شناسی[6] . اسلام شناسی[5] . امام شناسی[4] . انسان شناسی[4] . پیامبرشناسی[3] . جبر و اختیار[3] . جهان شناسی[2] . کلیات[2] . نفس شناسی . شیوه پاسخگویی .
نوشته های پیشین

دی 1384
بهمن 1384
اسفند1384
خرداد 1385
تیر 1385
مرداد 1385
شهریور1385
مهر 1385
آبان85
آذر1385
تیر1386
دی 1385
خرداد1386
آذر1386
اسفند 1385
اردیبهشت 1386
لوگوی وبلاگ من

پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی
لینک دوستان من

پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآنی
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اگر علی خلیفه پیامبر بود، وقتی خواستند با او بیعت کنند، چرا گفت:
پاسخ شبهه چهارم
نام خلفا بر روی فرزندان علی چرا؟.
سؤال2. آیا علی با ابوبکر و عمر بیعت کرد؟
ازدواج امّ کلثوم با عمر و تحلیل آن
نیم نگاهی به کتاب آن چه باعث هدایت جوان شیعی شد؟
کالبد شکافی کتاب
آشنایی با مکتب وهابیت
پاسخی منطقی به شبهات غیر منطقی وهابیون تندرو
نظر اسلام در مورد برده داری چیست؟
آیا اسلام معتقد به جامعه ای بی طبقه است ؟
[عناوین آرشیوشده]