بدان کس که تو را سخن آموخت به تندى سخن مگوى و با کسى که گفتارت را نیکو گرداند راه بلاغتگویى مپوى . [نهج البلاغه]
پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی
دلیل اثبات وجود خدا چیست؟
چهارشنبه 85 مهر 12 , ساعت 3:20 عصر  

ادله فراوانی بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذیل به یکی از آن ها اشاره می کنیم.

ـ برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب». این برهان از چهار مقدمه‌ یقینی تشکیل می یابد:
الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند.
این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد، یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است.
ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد.

 این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل می‌شود که آن را علت می نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است.

با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر می‌شود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر،‌ موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر می‌باشند و وجود هر یک از آن‌ها به وسیلة علتی ایجاب می‌شود (مقدمه سوم).
اکنون اگر فرض کنیم که وجود آن‌ها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،‌تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آن‌ها باطل و محال می‌باشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است.
این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آن‌ها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آن‌ها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آن‌ها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد.

به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود.

2ـ برهان تقدّم:

علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی‌کند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است.

مثال: فرض می‌کنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آن‌ها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، می‌گوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم می‌گوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور... یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.

اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آن‌ها به زبان حال می‌گویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند،‌ ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.

از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که این‌ها وجود پیدا کرده اند.


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
چرا زن باید موهایش را بپوشاند ولی مرد نباید موهایش را بپوشاند؟
دوشنبه 85 مهر 3 , ساعت 12:43 صبح  

اسلام می‌ خواهد زن کرامت داشته باشد و وقتى درجامعه حضور پیدا می‌ کند به عنوان یک انسان ظاهر شود نه به عنوان جنس مخالف مرد.

 زن و مرد در درجه اول هر دو انسانند و هر دو باید در محیط اجتماع و در برخورد با یکدیگر به گونه اى ظاهر شوند که مایة الودگى و ناپاکى جامعه نشوند.

 زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است، حفظ پوشش و داشتن حجاب به نوعى احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وى از نگاه هاى شهوانى و حیوانى است. در محیطى که حجاب است و شرایط دیگر اسلامى رعایت می‌ شود دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است، ولى در بازار آزاد برهنگى و بى حجابى که عملاً زنان به صورت کالاى مشترک (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسی) در آمده اند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمى تواند داشته باشد.

 بنابراین ، دین مقدس اسلام براى حفظ حرمت زن و حراست از آلودگى اجتماع و جلوگیرى از شعله ورشدن غریزة جنسى ، رعایت حجاب را براى زنان لازم دانسته است.
مسئلة حجاب براى زن، یک حکم مسلم و قطعى اسلامى و قرآنى است و خداى عالم با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد، حجاب را واجب فرموده است.

اسلام از مرد نیز خواسته است که در برخورد با نامحرم چشمهای خود را به زیر اندازد و از نگاه بپرهیزد. و نیز در پوشیدن لباس‌، عفت و شؤون اسلامی را رعایت نماید. اما به هر حال‌، جمال زن و وضعیت جسمی و روحی او اقتضای رعایت بیشتر حجاب و حیا را دارد. افزون بر این‌، در صورت توجه زنان به مسائل عفاف و امنیت فردی و اجتماعی‌، این مسئله خود مانع بزرگی بر سر راه هوسبازان و فساد در جامعه می‌شود.

براى اطلاع بیشتر به کتاب حجاب شهید مطهرى و کتاب حجاب فتحیه فتاحى زاده را مطالعه فرمایید.


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
نظر اسلام در باره هیپنوتیزم چیست؟
دوشنبه 85 مهر 3 , ساعت 12:43 صبح  

در پاسخ به سؤال، ابتدا باید نگرشى اجمالى به ماهیت هیپنوتیزم نمود و سپس پاسخ سؤال شما را بدهیم.

 دانشمندان از دیرزمان دریافته بودند که سیاله مغناطیسى خاصى در انسان وجود دارد که با استفاده از تکنیک‏هاى خاصى، مى‏تواند به وسیله آن در افراد دیگر اثر بگذارد.

 در آغاز وجود چنین نیرویى در مشرق زمین کشف شده بود. کلدانى‏ها، مصرى‏ها و هندى‏ها به آن پى برده بودند و براى درمان اعصاب و بى‏اشتهایى، از آن استفاده مى‏کردند. اما چندان شکل عمومى نداشت تا این که یک پزشک اتریشى به نام «مسمر» در اواخر قرن 18 میلادى (در سال 1775) آن را به عنوان یک کشف علمى مطرح ساخت و گفت: در وجود انسان نیروى سیال مخصوصى وجود دارد که مى‏توان براى درمان بعضى از بیماران، از آن استفاده کرد. تا این که «پویسکور» یکى از شاگردان مسمر به روش استاد آشنا شد و براى درمان بیماران از این نیروى مرموز بدن خود استفاده مى‏کرد و به اصطلاح این امواج مغناطیسى مخصوص را به بدن بیمار روانه مى‏ساخت.

 یک روز هنگامى که مشغول درمان یک روستایى بود، ناگهان با نهایت تعجب دید او به خواب فرو رفت.

 او از این جریان سخت متوحش و دستپاچه شد و خواست وى را بیدار کند، او را صدا زد برخیز برخیز، در این موقع با صحنه عجیب‏ترى روبه رو شد. بیمار در حالى که هنوز در خواب بود از جا برخاست و شروع به راه رفتن کرد او با تعجب و وحشت گفت: بایست بیمار ایستاد، کم‏کم فهمید که بیمار درحالى شبیه به خواب فرورفته که با خواب‏هاى معمولى بسیار فرق دارد. او در این حال صداى خواب کننده را مى‏شنود و هر چه به او دستور داده شود انجام مى‏دهد بالاخره هر طور بود، او را بیدار و به حال عادى برگرداند و به این ترتیب موضوع خواب مغناطیسى لااقل درآن محیط کشف شد و معلوم گردید که از طریق مانیتیسم (سیاله مغناطیسى) مى‏توان به هیپنوتیزم (خواب مغناطیسى) دست یافت.

 با ادامه تحقیقات در این زمینه، آشکار شد که نگاه‏هاى طولانى به یک نقطه نیمه روشن، توام با تلقین‏هاى پى‏درپى، به ضمیمه استفاده از سیاله مزبور، براى خواب کردن افرادى که آمادگى دارند کافى است وبا این سه عامل مى‏توان افراد را به خواب مغناطیسى فرو برد.

 مسأله مهم این جا بود که «عامل» (خواب واره‏گر) مى‏توانست جانشین اراده و تصمیم «معمول»، (سوژه خواب رونده) گردد، و معمول به تمام معنا تسلیم اراده او شود و هر دستورى به او بدهد بدون چون و چرا انجام دهد.

 به عبارت دیگر هیپنوتیزم نوعى تحت کنترل قرار گرفتن فردى ضعیف (سوژه) توسط «قدرت ذهنى» فردى قوى به لحاظ تمرکز ذهنى (نه حرکات و تلفیقات ظاهرى هیپنوتیزور) قلمداد شده است. (ر. ک: حساسیت به هیپنوتیزم، هیلگارد).

آن چه در این جا مورد نظر مى‏باشد، این است که تأثیرات خواب واره‏گر (هیپنوتیزور) بر سوژه اعم از آن که ناشى از حرکات، تلقینات، تکنیک‏هاى ایدئوموتودیک، ریلاکسیک و... باشد و یا ناشى از قوت روح و ذهن که از طریق ریاضت و تمرین حاصل شده است، در هر صورت چگونه تأثیرى است؟ آیا صرفا ایجاد یک سرى تصورات و خیالات و تلقینات غیر واقعى است و یا آن که آنچه را که سوژه ادراک مى‏کند یا بدون ادراک بر زبان مى‏آورد و ظاهر مى‏سازد، واقعیتى تردید ناپذیر است؟

 این مسأله هنوز جاى بحث بسیار دارد، ولى آنچه در حال حاضر مى‏توان گفت آن است که:

 اولاً، حرکاتى که از معمول سر مى‏زند وسخنانى که برزبان مى‏راند، چیزى جز تلقینات عامل نیست مثلاً اگر به یک زبان خارجى که قبلا آشنایى نداشته تکلم مى‏کند، یا اعلام مى‏دارد در فلان منطقه هستم، یا راه مى‏رود و. همه القائات خواب واره‏گر است و از حقیقت بهره‏اى ندارد. البته این القائات تنها با حرکات و اشارات نمایشى نیست بلکه از طریق ذهن عامل صورت مى‏گیرد. بنابراین اگر هیپنوتیزور آن دسته از لغات خارجى را که سوژه تکلم مى‏کند، نداشته باشد، چنین حرکتى صورت نخواهد پذیرفت.

 ثانیاً، در بعضى از موارد- نه به آن داغى که برخى طرح مى‏کنند- از این شیوه براى درمان برخى از بیماران مى‏توان استفاده کرد، و حتى در بعضى از موارد از آن به جاى داروى بیهوشى نیز استفاده نمود که این تأثیر چیزى جز آثار تلقین نیست.

 برخى بین مسأله هیپنوتیزم و تجرید روح خلط نموده و آن دو را نیز مشابه یکدیگر فرض کرده‏اند. درحالى که بین آن دو تفاوت بسیار است و تفصیل آن در این مختصر نمى‏گنجد ولى امروزه برخى با استفاده از تکنیک‏هاى پیشرفته‏تر هیپنوتیزم، ادعای تجرید روح نموده و کالاى خود را به این نام قالب مى‏کنند.

در مورد ریاضت که بخشی از پرسش شما اشت توجه شما را به مطالب ذیل جلب می کنیم:

ریاضت در لغت چند معنا دارد:

 1. تحمل رنج و تعب براى تهذیب نفس و تربیت خود یا دیگرى،

 2. تمرین و ممارست،

 3. کوشش و سعى،

 4. گوشه نشینى توأم با عبادت و کفّ نفس‏فرهنگ معین..

 و در اصطلاح؛ یعنى، تحمل رنج و مشقت و خود را از نظر جسمانى در محدودیت قرار دادن و در قبال آن به یک توانمندى‏هاى روحى رسیدن.

 انواع ریاضت:

 از منظرى کلى، ریاضت را به دو نوع مى‏توان تقسیم کرد:

 1. ریاضت به صورت مطلق؛ قطع نظر از آموزه‏هاى دینى.

 2. ریاضت در قالب آموزه‏هاى دینى و براساس معیارهاى شرعى. فرق‏هاى این دو عبارت است از:

 یکم. ریاضت به معناى مطلق؛ یعنى، اینکه انسان از هر راه ممکن، جسم خود را به مشقت بیندازد تا مهارت‏ها و توانمندى هایى را در بعد روحى به دست آورد؛ قطع نظر از اینکه آیا چنین عملى از نظر احکام شرعى و مبانى دینى صحیح است یا نه؛ از این‏رو مرتاضانى که بدون در نظر گرفتن شریعت الهى، ریاضت مى‏کشند براى رسیدن به هدف خود، هر عملى را انجام مى‏دهند؛ ولو این که از نظر شرعى کار حرامى باشد یا حتى با کرامت انسانى سازگار نباشد؛ زیرا او بر این باور است که فلان عمل، موجب تقویت روح یا اراده او مى‏شود. حال آنکه در ریاضت‏هاى دینى (مانند روزه) هرگز فرد از چارچوب شریعت خارج نمى‏شود و هر قدرت و نیرویى براى او مطلوب نیست. براساس احکام الهى روزه مى‏گیرد، زیرا اعمال و احکامى که دین وضع نموده و انسان‏ها را موظّف به انجام دادن آن کرده، بدین جهت است که انسان را در حوزه عبودیت خدا، قرار دهد و او به مقام قرب الهى برسد. پس نتیجه واثر ریاضت‏هاى شرعى، با غیر شرعى کاملا با هم متفاوت است.

 دوم. فرق دیگر ریاضت دینى با ریاضت غیر دینى این است که دین به انسان اجازه ضرر زدن به خود یا به دیگرى را نمى‏دهد و همواره اعمالى که انسان انجام مى‏دهد باید یک فایده عقلایى داشته باشد. به عنوان مثال روزه یک عمل واجبى است که افراد مکلف - که داراى شرایط تکلیف هستند باید روزه بگیرند. اما همین روزه اگر در جایى موجب آسیب شدید جسمانى شود یا موجب بیمارى یا تشدید بیمارى گردد، حکم آن لغو مى‏شود و چنین فردى نباید روزه بگیرد.

 در حالى که یک مرتاض ممکن است عملى را انجام دهد؛ صرفا به جهت این که دادن انجام آن موجب تقویت اراده مى‏شود و کارى ندارد به اینکه این عمل ممکن است براى او ضرر داشته باشد. به عبارت دیگر بر اساس قاعده کلى «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام»؛ ضرر رساندن و ضرر دیدن در اسلام و احکام آن قرار داده نشده است و نیز بر اساس قاعده (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)؛خداوند هیچ کس را بیش از توانایى‏اش تکلیف بار نمى‏کند. این قواعد و اصول را یک مرتاض نه تنها مد نظر ندارد؛ بلکه ممکن است برخلاف آن عمل کند؛ صرفا به این جهت که مى‏خواهد با ریاضت کشیدن، بعدى از ابعاد روحى و روانى خودش را تقویت کند. از همین روى بسیارى از احکام اولیه در مورد بسیارى از افراد ممکن است تغییر کند یا آن تکلیف اولیه از دوش آنان برداشته شود؛ مثلا اگر کسى بیمار است و روزه گرفتن براى او ضرر دارد یا درمان او را به تأخیر مى‏اندازد و نیز افرادى که مسافر هستند، نباید روزه بگیرند.

 سوّم. فرق دیگر مربوط به انگیزه و هدفى است که مرتاض دنبال کند. مرتاض با چه انگیزه و هدفى جسم خود را به مشقت مى‏اندازد؟ اگر از مرتاض سؤال شود انگیزه و هدف تو از این عمل چیست؟ ممکن است بگوید: براى تقویت روح یا به جهت تقویت اراده یا به دلیل اینکه بتوانم توانایى به دست آورم. اما اولین شرط روزه این است که روزه دار باید نیت و قصد «قربت» کند: «انما الاعمال بالنیات». البته روزه‏دار نیز ممکن است انگیزه‏اش دستیابى به بهشت و نعمت‏هاى بهشتى باشد؛ اما قصد قربة الى الله دارد او مى‏خواهد در قالب عبودیت، رضایت خدا را به دست آورد و به دنبال آن از نعمت‏هاى مادى و معنوى او نیز بهره بگیرد. پس در ریاضت‏هاى الهى قصد و انگیزه انسان‏ها الهى است؛ ولى مرتاضان معلوم نیست چنین هدفى را دنبال کنند.

 چهارم. یکى دیگر از فرق هایى که بین ریاضت‏هاى غیر دینى و ریاضت‏هاى دینى وجود دارد، به کارگیرى محصولات و نتایج ریاضت است. یک انسان مؤمن - که در قالب عمل به احکام الهى از جمله روزه گرفتن به کمالاتى دست مى‏یابد - هرگز حاضر نیست از این کمالى که به دست آورده، سوء استفاده کند و در راه حرام آن را به کار گیرد؛ ولى یک مرتاض ممکن است در اثر ریاضت؛ توانمندى هایى به دست آورد و در راه غیر صحیح و غیر مشروع از آن استفاده کند.


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
چه گناهانى موجب احباط عمل مى شوند؟ تمام این گناهان را ذکر کنید.
دوشنبه 85 مهر 3 , ساعت 12:33 صبح  
علما و مفسران به چند عامل که موجب حبط و از بین رفتن ثواب عمل نیک مى شود، اشاره کرده‏اند که در قرآن از آن‏ها نام برده شده است:
1- ارتداد پس از ایمان. یعنى شخصى که مؤمن بوده، از عقاید خود دست بکشد و آن‏ها را انکار کند. قرآن فرمود: »هر کسى راه ارتداد را پس از ایمان در پیش گیرد و در همان حال بمیرد، اعمال او در دنیا و آخرت باطل مى شود و آنان براى همیشه در آتش خواهند بود«.(1)
2- عمل بدون ایمان (کفر و شرک به خدا). قرآن به افرادى که به خدا و قیامت ایمان ندارند و عمل نیک انجام مى دهند، هشدار داده است که عملشان بدون فائده و پوچ است: »آنان کسانى هستند که به آیات خدا و روز معاد کفر ورزیده‏اند، پس عمل‏هاى نیک آنان باطل گردیده و روز رستاخیز براى آنان ارزشى قائل نخواهیم شد«.(2)
3- بى احترامى نسبت به پیامبر. از جمله عوامل احباط بى احترامى نسبت به شأن و مقام پیامبر است که از مظاهر آن با صداى بلند در مقابل حضرت سخن گفتن است، یعنى در برابر پیامبر ادب را رعایت ننموده و چون سایرین با ایشان برخورد کنند. قرآن فرمود: »اى افراد با ایمان! صداهاى خود را فراتر از صداى پیامبر نبرید و براى او داد و فریاد نکنید، آن گونه که برخى از شما با برخى دیگر سخن مى گوید و فریاد مى زند؛ مبادا اعمال شما باطل شود و خود توجه نداشته باشید«.(3)
4- نداشتن التزام عملى نسبت به ایمان. قرآن فرمود: »هر کس به ایمان کفر ورزد، عملش باطل گردیده و در سراى آخرت از زیانکاران خواهد بود«.(4)
5- نفاق و دورویى. قرآن فرمود: »آنان در واقع به خدا و اسلام ایمان نیاوردند، پس خداوند کارهاى آنان را حبط و باطل ساخت و این کار بر خداوند آسان است«.(5)
6- ارتباط و طرح دوستى بیماردلان با کافران. »مسلمانان بیماردلى را مى بینى که با شتاب با کفار پیوند دوستى برقرار مى کنند«...آنان اعمالشان حبط شده است«.(6)
عوامل دیگرى نیز موجب حبط عمل است که به آن اشاره مى شود: ناخشنودى از آیات قرآن، بازدارى از راه خدا، ستیزه جویى با پیامبر، کشتن پیامبران الهى، کشتن آمران به معروف و منادیان عدالت.(7)
علاوه بر آیات، در روایات معصومان(ع) به علل حبط و باطل شدن عمل نیز اشاره شده است مانند:
1- عجب و غرور: امام سجاد(ع) در دعاى خود مى گوید: »خدایا، عبادت مرا با عُجُب فاسد نکن«.(8)
2- حسد: امام باقر(ع) مى فرماید: »از حسد بپرهیزید. به درستى که حسد، حسنات و نیکى‏ها را مى خورد، آن چنان که آتش هیزم را نابود مى کند«.(9)
3- انکار ولایت: پیامبر اسلام(ص) فرمود: »کسى که بدون اعتقاد به ولایت، خدا را ملاقات کند، عملش را نابود ساخته است«.(10)
4- بى صبرى هنگام مصیبت: امام جواد(ع) فرمود: »کسى که ناراحتى و بى تابى‏اش بر صبر و تحملش غلبه کند، عملش را نابود کرده است«.(11)
5- ترک نماز بدون عذر: پیامبر(ص) فرمود: »کسى که بدون عذر نمازش را ترک کند، عمل خود را از بین برده است«.(12)
عوامل حبط عمل به طور کلّى به چند گروه تقسیم مى شوند:
بعضى گناهان، حسنات را در دنیا و آخرت حبط مى کنند، مانند:
1- ارتداد: »کسانى که به آیات الهى کافر مى شوند و پیامبران را به ناحق مى کشند و کسانى را که امر به عدل و قسط مى کنند و مى کشند، بشارت بده به عذاب دردناک. اینان کسانى اند که اعمال شان در دنیا و آخرت حبط مى شود«.(13)
2- پاره‏اى گناهان، قسمتى از حسنات را حبط مى کند، مانند مخالفت کردن با پیامبر، چنان که متابعت از پیامبر موجب حسنه و مانع از بطلان عمل مى شود.(14)
3- برخى گناهان باعث انتقال حسنات انسان به دیگرى مى شود مانند قتل. هابیل به برادرش قابل گفت: برادر، اگر تو به سوى من دست دراز کنى که مرا بکشى، من به سوى تو دست دراز نمى‏کنم و تو را نمى‏کشم. من مى خواهم هم گناه من و هم گناه خودت را ببرى و جزایش را ببینى«.(15)
پى نوشت‏ها:
1. بقره (2) آیه 217.
2. انعام (6) آیه 88.
3. حجرات (49) آیه 2.
4. مائده (5) آیه 5.
5. احزاب (33) آیه 19.
6. مائده، آیه 52.
7. سوره اعراف (7) آیه 147.
8. مفاتیح الجنان، دعاى مکارم الاخلاق.
9. اصول کافى، ج 2، ص 306.
10. بحارالانوار، ج 38، ص 106.
11. همان، ج 50، ص 103.
12. همان، ج 79، ص 22.
13. آل عمران (3) آیه 123.
14. محمّد (47) آیه 33.
15. مائده (5) آیه 29.

نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
دین و شریعت چه فرقی دارند؟
شنبه 85 مهر 1 , ساعت 8:6 صبح  

درباره فرق میان دین و شریعت به دو فرقی که در کتاب ارزشمند تفسیرالمیزان ج 5، ص 532 ـ 535 آمده اشاره می‏نماییم:

1ـ دین و شریعت هر دو در لغت به معنای راهیست که انتخاب شده است ولی از ظاهر قرآن به دست می‏آید که شریعت اخص و کوتاه‌تر از معنای دین است.

نخست متذکر می‏شویم که در قرآن هم دین آمده و هم شریعت. به این دو طائفه از آیات توجه کنید:

طائفه اول درباره دین:

ان الدین عند الله الاسلام    : همانا دین نزد خداوند اسلام است. (سوره آل‏عمران، آیه19)

و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین    : هر که جز اسلام دینی بجوید از او پذیرفته نخواهدشد و در آخرت از زیانکاران است (سوره آل‏عمران، آیه 15).

طائفه دوم درباره شریعت:

لکل جعلنا منکم شرعةً و منهاجا    : برای هر یک از شما شرع و راهی قرار دادیم (سوره مائده، آیه 48)

ثم جعلناک علی شریعة من الامر فاتبعها    : آنگاه ترا بر یک شریعتی از این امر قرار دادیم پیرویش کن{M (سوره جاثیه، آیه18)

1ـ مقایسه طائفه اول با طائفه دوم می‏رساند که گویا شریعت راهی است که برای هر یک از ملتها و یا پیامبرانی که بدان مبعوث شده‏اند آماده شده چون شریعت نوح و شریعت ابراهیم و شریعت موسی و شریعت عیسی و شریعت محمد(ص).

ولی دین یک قانون و راه الهی عمومی برای تمام ملتهاست واز این روی شریعت نسخ می‏پذیرد ولی دین به معنای وسیع خود نسخ نمی‏پذیرد یعنی این گونه نیست که حکم آن پس از مدتی برداشته شود. دین از اول بوده و بعدا هم خواهد بود. پس خداوند بندگان خود را جز به یک دین که همان اسلام و تسلیم در برابر اوست مکلف نساخته ولی آنان را برای رسیدن به آن هدف به راههای گوناگون انداخته و طبق استعدادهای متنوعشان سنتهای مختلفی برایشان درست کرده که همان شریعت‏های نوح و ابراهیم و... است.

2ـ فرق دیگری هم هست و آن اینکه دین به یک نفر و عده‏ای هر طور که باشند نسبت داده می‏شود ولی شریعت به یک نفر نسبت داده نمی‏شود. مگر آنجا که آن یک نفر وضع کننده آن بوده و یا قیام به دست او باشد.

گفته می‏شود: دین مسلمانان و دین یهود و یا شریعت مسلمانان و یهود، و گفته می‏شود: دین خدا و شریعت او و دین محمد و شریعتِ او و گفته می‏شود دین زید و دین عمرو ولی گفته نمی‏شود: شریعت زید و عمرو. (ترجمه المیزان، ج 5،ص 532 تا 534)

3ـ شریعت در ادبیات امروزه به معنای احکام و باید و نبایدهای عملی اطلاق می‏شود بر خلاف دین که تنها به جنبه‏های معرفتی و نظری اسلام اطلاق می‏گردد. البته گاه دین اعم از بخشهای عملی و نظری به کار برده می‏شود.


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
چگونه در ماه مبارک رمضان برنامه‏ریزی کنیم تا بهتر و بیشتر استفاد
پنج شنبه 85 شهریور 30 , ساعت 10:19 عصر  

بدون تردید موفقیت در هر کاری، مستلزم برنامه ریزی صحیح است و آن هنگامی میسّر است که:

 1. برنامه ناظر به اهدافی باشد که انسان در پیش روی دارد.

 2. اهداف وقتی از شفافیت برخوردار می‏شوند که فرصت پیش آمده یا امکانات فراهم شده به خوبی شناخته شده و ارزش گذاری گردد.

 3. وقتی انسان ارزش یک فرصتی را بداند یا اهمیت یک نعمتی را درک کند، قدر آن را بهتر می‏داند و بیشتر از آن بهره برداری می‏کند.

 در مورد اهمیت و ارزش ماه رمضان همین بس که «شب قدر» در آن قرار دارد و ارزش این شب از هزار ماه بهتر است. اگر بخواهیم به صورت یک فرمول ریاضی ارزش شب قدر را به صورت کمی بیان کنیم و با وقت‏های دیگر مقایسه کنیم، باید بگوییم: نسبت هر لحظه از ماه مبارک رمضان با لحظات دیگر، مساوی با یک به (ده به توان سه) است.

 یکی از اهداف ماه مبارک رمضان، این است که از این فرصت سرنوشت ساز بیشترین بهره را ببریم. اگر بخواهیم به این هدف خود دست یابیم، باید برای لحظه لحظه آن حساب باز کنیم؛ حتی برای ساعاتی که درحال خواب یا استراحت هستیم.

 به طور کلی برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان، هر کسی باید متناسب با موقعیت شغلی و وضعیت جسمانی و روانی خودش، برنامه ریزی کند. اکنون با توجه به اینکه دانشجو هستیم، مهم‏ترین تکلیف و کاری که به عهده ما است دانش افزایی، تحصیل و تحقیق می‏باشد. از نظر سنی نیز یک جوان هستیم و از لحاظ جسمانی و روانی نیز از سلامت نسبی برخورداریم، در این صورت باید وقت خود را به چند بخش تقسیم کنیم:

 بخش اول. برنامه ریزی برای دانش افزایی و تحصیل‏

 در این قسمت باید ما به عنوان فردی که وظیفه و کار اصلی او تحصیل است، سعی کنیم با جدیت تمام و با تمرکز هر چه بیشتر درسمان را خوب مطالعه کنیم و تکالیف علمی خود را به خوبی انجام دهیم.

 بخش دوم. برنامه ریزی برای عبادت‏

 در ماه مبارک رمضان علاوه بر عبادت‏های معمول - که در طول سال همیشه باید انجام دهیم مانند نمازهای یومیه - عبادات واجب و مستحب دیگری نیز اضافه شده است؛ مانند خود روزه گرفتن که در سایر ماه‏های سال بر ما واجب نیست، ولی در این ماه  این‏چنین است. انجام دادن اعمال مستحبی که در این ماه تأکید فراوانی بر آن شده است؛ مانند تلاوت قرآن، خواندن دعاهای وارده و گفتن ذکر و خواب و استراحت.

 بخش سوم. خواب و استراحت‏

 لازمه استفاده بهینه از دو بخش گذشته، این است که خواب و استراحت انسان به مقدار کافی انجام شود. در غیر این صورت در دو بخش اول نیز موفق نخواهید بود. در ماه مبارک رمضان به دلیل جابه‏جایی اوقات غذا و تغییراتی دیگر تا حدودی چرخه خواب و استراحت نیز تغییر می‏کند.

 توصیه ما به شما این است که سعی کنید: اولا میزان خواب خود را خیلی تغییر ندهید و ثانیا وقت آن را نیز خیلی به هم نزنید فقط با کمی تغییر در چرخه خواب برنامه خواب و استراحت خود را کما فی السابق ادامه دهید، مثلا اگر هنگام سحر حدود یک ساعت (برای سحری خوردن و خواندن نماز شب و نماز صبح بیدار می‏مانید، این مقدار از خواب را سعی کنید در روز جبران کنید؛ مثلا بعد از نماز ظهر و عصر با توجه به اینکه ناهار از برنامه روزانه حذف شده است، همان وقت را به استراحت و خواب اختصاص دهید تا هم خواب شما جبران شود و هم بعد از ظهر و مقداری از شب را بتوانید بیدار بمانید و از وقت‏تان استفاده بهتری بکنید.

 علاوه بر آنچه بیان شد رعایت نکات زیر به کیفیت استفاده از ماه مبارک رمضان می‏افزاید:

 1. در شبانه روز چند نوبت قرآن تلاوت کنید، مثلا پانزده دقیقه بعد از نماز صبح، پانزده دقیقه بعد از نماز ظهر، پانزده دقیقه شب‏ها بعد از صرف افطاری.

 2. ادعیه مأثوره را تقسیم کنید و آنها را نیز در چند نوبت در شبانه روز بخوانید. روزها به همان مقدار دعایی که بین نماز یا بعد از نمازهای یومیه خوانده می‏شود، اکتفا کنید، ولی شب‏ها کمی وقت بیشتری را صرف خواندن دعا کنید. اگر بعضی از دعاها طولانی است لازم نیست هر شب همه آن دعا را بخوانید.

 3. برای استفاده بهینه از زمان در هنگام ایاب و ذهاب، ذکر بگویید (البته ذکرهای بدون صدا و آرام تا شائبه ریا به وجود نیاید).

 باید سعی کنید از مرحله ذکر زبانی به مرتبه ذکر قلبی و یاد واقعی خداوند برسید؛ به طوری که او را حاضر و ناظر بر خود بدانید.

 4. سعی کنید دائم الوضو باشید و حتی قبل از خواب نیز وضو بگیرید و به بستر خواب بروید؛ زیرا در ماه مبارک رمضان خواب نیز عبادت است و نفس کشیدن نیز تسبیح به حساب می‏آید.

 5. از شب زنده داری و احیاء - به ویژه در شب هایی که فردای آن تعطیل هستند - غفلت نکنید. شاید یکی از مهم‏ترین اعمال در ماه مبارک، شب زنده‏داری، تهجد، استغفار و نماز شب در نیمه شب‏ها است.

 6. حتما در یکی از مجالس بیان احکام و معارف دینی و موعظه در مساجد یا حسینیه‏ها شرکت کنید.

 بسیاری از علما و مجتهدان نیز مقید هستند به موعظه و ذکر مصیبت‏های گویندگان گوش فرا دهند تا دل و جان آدمی به واسطه شنیدن معارف دینی متذکر و نورانی گردد.

 به طور کلی شرکت در مجالس مذهبی، خود را در معرض نفحات و نسیم‏های رحمت الهی قرار دادن است که نقش مهمی در حفظ دین و معنویت انسان دارد.

 7. از انجام دادن ورزش‏های سنگین در طول ماه رمضان اجتناب کنید و در این ماه سعی کنید ورزش‏های سبک و آرام (مانند پیاده روی یا نرمش) انجام دهید.

 8. مواد مغذی به ویژه غذاهای قندی و پروتئین دار را در رژیم غذایی خود بیشتر استفاده کنید؛ مانند خرما، لبنیات.

 9. از پرخوری هنگام افطار و سحری جدا پرهیز کنید؛ زیرا علاوه براینکه چرخه خواب شما را به هم خواهد زد، از سایر برنامه‏های عبادی و درسی نیز بهره وافی را نخواهید برد.

 10. از هدر دادن انرژی بی‏جا و بی مورد اجتناب کنید؛ به ویژه در روزها مثلا از حرف زدن‏های بی مورد و تماشای برنامه‏های تلویزیونی غیرضروری اجتناب کنید.

 به عبارت دیگر با سکوت بیشتر و فیلتر گذاری روی گوش‏ها و کنترل سایر حواس، از هدر دادن انرژی جلوگیری کنید. به تمرکز خود بیفزایید و فرصت‏های جدیدی برای انجام دادن کارهای مهم‏تر ایجاد کنید.


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
موانع برقراری عدالت اجتماعی چسیت؟
شنبه 85 مرداد 21 , ساعت 7:20 عصر  

متأسفانه علی رغم اهتمام فراوان دین مقدس اسلام و بزرگان الهى بر رعایت عدالت اجتماعى در تمامى عرصه‏هاى جامعه، و تأکیدات فراوان امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى در این خصوص، هنوز در جامعه اسلامى ما شاهد وجود برخى از بى عدالتى‏ها مى‏باشیم که به هیچ وجه زیبنده حکومت و جامعه اسلامى نبوده، و نظام اسلامى موظف به مبارزه و محو تمامى اشکال بى عدالتى در جامعه مى‏باشد.

 بر این اساس راه کارهاى اقدامات مبارزه اصولى با بى عدالتى‏هاى موجود در جامعه را مى‏توان در موارد ذیل بصورت مختص بیان نمود:

    الف ـ توجه جدّى به رعایت عدالت اجتماعى در برنامه ریزی هاى توسعه و سازندگى کشور:

 پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازى کشور مدل براى توسعه اقتصادى و اجتماعى در پیش گرفته شد که این مدل موجب بروز تضادهاى ارزشى و فاصله گرفتن جامعه ازشاخصهاى مطلوب گردید. به گونه‏اى که توسعه نتایج عکس خود را ظاهر ساخت و فاصله‏ها را تشدید نمود.

 این عامل در برخى از تحلیلها و تحقیقات به عمل آمده، عامل اصلى افول ارزشها و ایجاد نابرابرى در جامعه دانسته شده است.

حضرت آیت الله خامنه‏اى ضمن انتقاد از ای نروند، مى‏فرمایند: «در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشور نمونه که در آن، رفاه مادى هم راه با عدالت اجتماعى و توأم با روحیه و آرمان انقلابى، با برخوردارى از ارزش‏هاى اخلاقى اسلام، تأمین شود.

هر یک از این چهار رکن اصلى ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقاى انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن ممکن نخواهد شد»، (1).

    و در جاى دیگر مى‏فرمایند: «در نظام جمهورى اسلامى ایران اساس همه فعالیت‏ها باید مبتنى بر عدالت باشد زیرا قسط و عدل از همه آرمان‏ها و اهداف نظام اسلامى والاتر و بارزتر است و بر این اساس رونق و شکوفایى اقتصادى هنگامى خوب و ارزشمند است که جهت آنمبتنى بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد.

 رشد اقتصادى در جامعه ما هدف اصلى هم نیست، بلکه رشد اقتصادى جزئى از هدف ماست و جزء دیگر عبارت از عدالت است... هر برنامه اقتصادى آن وقتى معتبر است که یا خودش به تنهایى، یا در مجموع برنامه‏ها ما را به هدفِ عدالت نزدیک کند، و الا اگر ما را از عدالت اجتماعى دور کند، فرض بر این که به رشد اقتصادى منتهى بشود کافى نیست»، (2).

    ب ـ برخورد فیزیکى، مصادره و بازپس‏گیرى اموال غاصبان و صاحبان ثروتهاى نامشروع و بادآورده:

    امام على(ع) دو اقدام مهم و انقلابى را سرلوحه اقدامات حکومت عدلِ خویش قرار دادند:

 1ـ مصادره و باز پس‏گیرى اموال غاصبان

2ـ احیاء سنت برابرى و مساوات در بهره‏مندى از بیت المال.

 حضرت آیت الله خامنه‏اى در این زمینه مى‏فرمایند: «... با قوانین لازم و تأمین امنیت قضائى در کشور بساط تجاوز و تعدّى به حقوق مظلومان و دست اندازى به حیطه مشروعِ زندگى مردم، جمع شود...»، (3).

    و در فرمان مبارزه با فساد که در یازدهم اردیبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند بر این امر مهم تأکید نمودند که خود بیانگر، عزم، همدلى و همکارى قواى سه گانه با برنامه‏ریزى‏هاى دقیق و حساب شده براى ریشه کن کردن فساد و تحقق عدالت اجتماعی مى‏باشد.

    ج ـ پیشگیرى از پیدایش ثروتها و ثروتمندان نامشروع جدید:

یکى دیگر از راههاى مبارزه با وجود بى عدالتى در جامعه، جلوگیرى از روى آوردن و دلباختگى والیان و کاپردازان حکومتى به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارایى خویش است در این راستا اهم اقدامات پیشگیرانه عبارتند از:

    1ـ اسوه و نمونه بودن مسؤولان حکومت براى دیگر کارگزاران:

امام على(ع) مى‏فرمایند: ان الله تعالى فرض على ائمة العدل ان یقدّروا انفسهم بضعفة الناس، کیلا یتبیَّغَبالفقیر فقره؛ خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده، خود را با اقشار ناتوان و محروم جامعه اندازه‏گیرى کنند و زندگى خود را با آنانبرابر نهند. تا تنگدستى فقیر، او را به هیجان نیاورد و موجب هلاکت و نابودى او نگردد، (4)

   2ـ زیر نظر گرفتن رفتار اقتصادى نزدیکان:

 حضرت على(ع) در فرازى از عهدنامه مالک اشتر، در این زمینه مى‏فرمایند «والى را نزدیکان و خویشاوندانى است که خوى برترى‏طلبى و گردن فرازى دارند و در داد و ستد، کمتر حاضر به رعایت انصافند، وظیفه تو، آن است کهریشه ستم چنین افرادى را قطع نمایى»، (5).

    3ـ بازرسى، نظارت، حراست و مراقبت دولتى و نظارت بر دارایى کارگزاران:

 حضرت آیت الله خامنه‏اى در این زمینه مى‏فرمایند: «باید در گزینش کارمندان دولت دقت لازم صورت گیرد و به دنبال گزینشِ خوبان، نظارت بر کار آنان نیز ضرورى است، چون مقام و قدرت، غالبااخلاق و رفتار مسؤولان را تغییر مى‏دهد، بنابراین اگر بعد از گزینش حتى افراد پارسا و کاردان، از بالا بر عمل کرد آنان نظارت دقیقى نشود، ممکن است به تدریج تغییر رویه داده و به سبب سستى در انجام وظیفه موجب بى اعتمادى ملت نسبت به دستگاه حکومت اسلامى شوند...»،(6).

    د ـ بالا بردن میزان آگاهى مردم:

 با بالا رفتن میزان آگاهى مردم، درک آنها از حقوقشان افزایش مى‏یابد و بى عدالتى را نمى‏پذیرند و به انحاء مختلف براى دستیابى به حقوقشان مى‏کوشند از این طریق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصمیمگیریهاى سیاسى افزایش مى‏یابد.

    ه ـ توجه جدّى به گسترش و تثبیت ارزشهاى اسلامى در جامعه:

 زیرا وجود ارزشهاى اسلامى مانند ایمان، تقوا، تعهد و... موجب ایجاد و اجراى عدالت در سطح جامعه مى‏شود قرآن کریم مى‏فرماید اعدلوا هو اقرب للتقوى،(7)

امام على(ع) نیز مى‏فرماید: قد الزم نفسه العدل فکان اول عدله نفى الهوى عن نفسه؛ هر که مى‏خواهد به حُلیه عدل و دادآراسته شود مى‏بایست هوا و هوسهاى گوناگون را از خود دور کند، (8).

    و ـ فراهم نمودن امکانات و شرایط و فرصتهاى مساوى براى همه افراد جامعه از لحاظ تحصیلات، اشتغال، مسکن؛ رفاه و... که در اصول متعددى از قانون اساسى ج. ا. ا. متبلور مى‏باشد.

براى آگاهى بیشتر ر.ک:

    فصلنامه حکومت اسلامى، شماره 17، ص 48

    فصلنامه حکومت اسلامى، شماره 18، ص 26 و ص 56

    محمدنقى نظرپور، ارزشها و توسعه، ص 196

    على ذو علم، انقلاب و ارزشها، ص 256 و ص 264

    دکتر فرامرز رفیع پور، آناتومى جامعه، ص 480

پاورقی:

1)     حدیث ولایت، ج 1، ص 286 و 287

2)     روزنامه رسالت، 9/3/1372

3)     حدیث ولایت، ج 1، ص 287

4)     نهج البلاغه، خطبه 209، ص 325

5)     نهج البلاغه، نامه 53، ص 441

6)     فجر انقلاب در بهار قرآن، ص 203 و 205

7)     مائده / 8

8)     نهج البلاغه، خطبه 87


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره وبلاگ

پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی

پژوهشگر
علاقه مند به بحث های عقیدتی،حقوق زنان،قرآنی،حدیثی و اخلاقی.
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 8 بازدید
بازدید دیروز: 48 بازدید
بازدید کل: 584726 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین پژوهی[22] . خداشناسی[14] . عدل الهی[11] . علم الهی[10] . متفرقه[10] . بهشت و جهنم[9] . فرجام شناسی[6] . اسلام شناسی[5] . امام شناسی[4] . انسان شناسی[4] . پیامبرشناسی[3] . جبر و اختیار[3] . جهان شناسی[2] . کلیات[2] . نفس شناسی . شیوه پاسخگویی .
نوشته های پیشین

دی 1384
بهمن 1384
اسفند1384
خرداد 1385
تیر 1385
مرداد 1385
شهریور1385
مهر 1385
آبان85
آذر1385
تیر1386
دی 1385
خرداد1386
آذر1386
اسفند 1385
اردیبهشت 1386
لوگوی وبلاگ من

پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی
لینک دوستان من

پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآنی
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اگر علی خلیفه پیامبر بود، وقتی خواستند با او بیعت کنند، چرا گفت:
پاسخ شبهه چهارم
نام خلفا بر روی فرزندان علی چرا؟.
سؤال2. آیا علی با ابوبکر و عمر بیعت کرد؟
ازدواج امّ کلثوم با عمر و تحلیل آن
نیم نگاهی به کتاب آن چه باعث هدایت جوان شیعی شد؟
کالبد شکافی کتاب
آشنایی با مکتب وهابیت
پاسخی منطقی به شبهات غیر منطقی وهابیون تندرو
نظر اسلام در مورد برده داری چیست؟
آیا اسلام معتقد به جامعه ای بی طبقه است ؟
[عناوین آرشیوشده]