هر چیزی کمیاب گردد عزیزتر می شود، جز دانش که هر چه فراوان گردد گرامی تر شود . [امام علی علیه السلام]
پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی
پیامبران الهی که خود انسان های برگزیده خداوند بودند چرا مورد آزم
شنبه 85 خرداد 6 , ساعت 11:24 صبح  

با توجه به روایات نه تنها با رسیدن به مقام پیامبرى و امامت، آزمایش‏ها و امتحان‏هاى الهى نسبت به این بزرگواران کمتر نمى‏شود، بلکه هر چه مقام و منزلت بالاترى کسب نمایند، سختى‏ها و مشکلات آنان چند برابر مى گردد، زیرا سختى‏ها و مشکلات، آزمون الهى است و آزمون خداوند یکى از سنت‏هاى غیر قابل تغییر مى باشد و شامل همه انسان‏ها مى شود. هر کس که مقامش بالاتر است، به آزمون‏هاى سخت‏ترى مبتلا مى شود.

از رسول خدا پرسیده شد که در دنیا بلاى کدام یک سخت‏تر است؟ فرمود: "پیغمبران، سپس هر که به آن‏ها شبیه‏تر (در مقام و منزلت) است به ترتیب و بعد از آن انسان مؤمن...".(1)

هر که در این بزم مقرّب‏تر است

جام بلا بیشترش مى دهند

علاوه بر دلیل فوق، فلسفه و علت‏هاى دیگر بلاها و مصیبت‏ها براى پیامبران و امامان چنین است:

1- گرفتار شدن به بلا و سختى، هماره اجر دارد و هر چه بلا عظیم‏تر باشد، اجر آن بیشتر است، پس خداوند براى این که به پیامبران اجرى عظیم عنایت نماید، به بزرگترین بلایا مبتلایشان کرده است. امام صادق(ع) فرمود: "اجر بزرگ لابلاى بزرگ است و...".(2) رسول خدا فرمود: "بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده شود".(3)

2- هر پیامبر و امامى که به مقام عصمت برسد، ابتداى کار او است، نه انتهاى کار وى.

با توجه به این مقام عظیم هماره باید سعى و کوشش نمود تا به مقامات بالاترى رسید. هیچ گاه در سلوک معنوى و سیر و به سوى خدا انتهایى وجود ندارد. براى بالارفتن مقامات معنوى، خداوند همواره معصومان را در معرض آزمون قرار میدهد،

3- اگر چه این بزرگواران معصوم هستند، لکن عصمت آن‏ها اختیارى است، یعنى به اختیار خویش مرتکب هیچ گناهى نمى‏شوند، نه این که در ترک گناه مجبور باشند. هر چه به اختیار خویش گناه نکنند، به مقامات معنوى آن‏ها افزوده مى شود، همان طور که حضرت ابراهیم بعد از این که به مقام نبوت رسید، مورد آزمایش‏هاى سختى قرار گرفت (با این که معصوم بود) و بعد به مرتبه امامت که مقام بالاترى است، نائل گردید. با پیروزى در آزمایش‏ها درجات ایمان و یقین آن‏ها افزایش مى یابد و به مراتب بالاترى از کمال صعود مى کنند.

4- آزمایش پیامبران از بُعد تربیتى نیز حائز اهمیت است، چرا که اگر پیروان آنان، خود را غرق در انواع مشکلات و بدبختى‏ها ببینند، لکن پیامبرانشان، در کمال آسایش و آرامش باشند (به صرف این که معصومند) آنان در ایمانشان سست شده و در پى تکامل نخواهند بود، همان طور که وقتى ما شیعیان گرفتار مشکلى مى‏شویم که موجبات ناراحتى ما را فراهم مى آورد، اگر به یاد بزرگان دین باشیم که چه قدر در راه خدا سختى کشیده‏اند، مثل امام حسین یا حضرت زینب، تحمل مشکلات آسان‏تر مى گردد.

پى نوشت‏ها:

1. اصول کافى، ج 3، ص 351.

2. همان.

3. همان، ص 352.

 


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
آیا اسلام عید نوروز را قبول دارد؟
سه شنبه 84 اسفند 23 , ساعت 11:0 صبح  

واژه «عید» در اصل از فعل عاد (عود) یعود است و براى آن معانى مختلفى گفته اند: از جمله «خوى گرفته»، «روزفراهم آمدن قوم» و «هر روز که در آن، انجمن یا تذکار فضیلتمند یا حادثه بزرگى باشد.»

گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد. [1]

و برخى برآن هستند که اصل واژه «عید» از «عادت» است. زیرا آنان (قوم) و فامیل و خانواده ها برگرد آمدن دورهم در آن روز عادت کرده‏اند. [2]

در لغتنامه تاج العروس درباره عید آورده است: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادیها و یا اندوه ها، باز مى گردد و تکرار مى شود. [3]

و در فرهنگ معین در این باره آمده است: عید، روز مبارکى است که در آن مردم جشن مى گیرند و شادى مى کنند و در این روز به همدیگر عیدى مى دهند از قبیل هدیه، پول، خلعت. [4]

واژه عید در قرآن

واژه عید در قرآن فقط یک بار آمده است.

(اللهم انزل علینا مائده من السمإ تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیه منک). [5]

خدایا! نازل کن براى ما مائده‏اى از آسمان که براى اولین و آخرین از ما عید باشد و نشانه‏اى از تو.

در تفسیر این آیه آمده است: عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است. به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى برطرف مى شود و بازگشت به پیروزیها و راحتى هاى نخستین مى کنند، عید گفته مى شود. و در اعیاد اسلامى به مناسبت این که در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مى گردد و آلودگى ها که برخلاف فطرت است از میان مى رود «عید» گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده، روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است؛ حضرت مسیح(ع) آن را «عید» نامیده است. [6]

عید از منظر حضرت على(ع)

عید از نظر على(ع) این است که: هر روزى که در آن روز، معصیت خدا نشود و گناهى انجام نگیرد، آن روز را عید خوانده است.

«کل یوم لا یعصى الله تعالى فیه فهو یوم عید»

و این فرمایش امیرمومنان(ع) اشاره به این موضوع دارد که روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین است. [7]

از سوید بن عفله نقل شده است که گفت: در روز عید بر امیرالمومنین(ع) وارد شدم و دیدم که نزد حضرت نان گندم و خطیفه (نان شیرمال) و ملبنه (حلوا شکرى) است. پس به آن حضرت عرض کردم:

حضرت فرمود: «انما هذا لمن عید من غفرله»؛ این عید کسى است که آمرزیده شده است. [8]

در خبر است: چیزى به رسم هدیه نوروزى خدمت امیرالمومنین(ع) تقدیم شد، حضرت پرسید: این چیست؟ عرض کردند: یا امیرالمومنین! امروز نوروز است. فرمود: هر روز را براى ما نوروز سازید. [9]

عید نوروز از منظر امام صادق(ع)

امام صادق(ع) به یکى از اصحابش به نام معلى بن خنیس در باره عید نوروز فرمود:

«ان یوم النیروز هوالیوم الذى اخذ فیه النبى(ص) لامیرالمومنین(ع) العهد بغدیرخم... و هوالیوم الذى ظفرفیه باهل النهروان... و هوالیوم الذى یظفرفیه قائمنا اهل البیت» . [10]

نوروز، روزى است که پیامبراکرم (ص) در غدیرخم براى ولایت امیرالمومنین(ع) از مردم پیمان گرفت؛ روزى است که آن حضرت برخوراج نهروان پیروز شد و روزى است که قائم ما اهل بیت(علیهم السلام) ظهور خواهد کرد.

امام کاظم(ع) و جلوس عید نوروز

از آنجایى که عید نوروز ریشه در سنتهاى ما ایرانى ها دارد و این موضوع به زمانهاى بسیار دور برمى گردد، پس از اسلام، بنا به نوشته مورخین، با اندک تغییراتى که در آن به عمل آمده است، تاکنون در بین ایرانیان جاودانه است، بنابراین در صدر اسلام ایرانى هایى که در مرکز خلافت به سر مى بردند، طبق سنت ملى شان به این عید پاى بند بودند و هدایاى نوروزى را براى سلاطین خود مى بردند. پس ازامویان، عباسیان مورد توجه بعضى از مردم بودند و ایرانى ها با مراجعه به دربار آنها، هدایایى را به آنها تقدیم مى کردند.

در بحارالانوار روایت ذیل آمده است:

«ان المنصور تقدم الى موسى بن جعفر (ع) بالجلوس للتهنیه فى یوم النیروز و قبض ما یحمل الیه...». [11]

منصور دومین خلیفه عباسى به امام کاظم(ع) پیشنهاد کرد عید نوروز جلوس نماید تا مردم نوروز را به او تبریک گویند و هدایاى آنها را دریافت نماید... و امام(ع) با اکراه پذیرفت.

بنابراین عید نوروز مانند بسیارى از سنتهاى ملى که با شئون اسلامى مخالفتى نداشته است، پس از اسلام درمیان ایرانیان باقى مانده است.

نوروز از نظر دانشوران اسلامى

سیدبن طاووس (یکى از دانشمندان بزرگ شیعه است.) که در باره نوروز مى نویسد:

هنگامى که آغاز آفرینش جهان هستى در مثل چنین روزى است، شایسته است این روز به عنوان روز عید و شادى تلقى گردد.

ابن فهد حلى در این زمینه مى نویسد:

«یوم النیروز، یوم جلیل القدر»، نوروز، روزى گرانمایه و با منزلت است.

سنت هاى نوروزى

یکى از سنت هاى حسنه و با ارزش عید نوروز که تا روز سیزده رایج است، دید و بازدیدها است که میان فامیل، دوستان انجام مى گیرد و در کتب روایى ما به عنوان «صله رحم»نام برده شده است.البته لازم است، در این باره به اولویت هایى توجه داشت:

1. دیدار از خانواده شهدا و جانبازان.

2. دیدار از بستگان نزدیک.

3. دیدار از دوستان.

4. عیدى دادن مخصوصا به نونهالان.

5. آشتى دادن برادران وخواهران دینى و رفع کدورت از بین آنها.

پى نوشتها:

 [*]. ماهنامه فرهنگ کوثر.

[1]. لغتنامه دهخدا، ذیل واژه عید.

[2]. لسان العرب، ابن منظور، ج 3، ص 319.

[3]. همان، ج 8، ص‏43.

[4]. فرهنگ معین، واژه عید و عیدى

[5]. سوره مائده، آیه 114.

[6]. تفسیر نمونه، ج 5، ص 131.

[7]. تفسیر نمونه، ج 5، ص 131.

[8]. بحارالانوار، ج 40، ص 326.

[9]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 214.

[10]. بحارالانوار، ج 56، ص 119.

[11]. همان، ج 98، ص 419.


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
آیا ملائکه وفرشتگان خدا از خود اختیار دارند یا ندارند؟واگر ندارن
سه شنبه 84 اسفند 23 , ساعت 9:21 صبح  

در این باره که  آیا ملائکه اختیار دارند یا نه؟ دو نظر وجود دارد:

    1- براساس براهین عقلى از آنجایى که ملائکه مجردند و «مقام معلوم» دارند، داراى اختیار نمى‏باشند.

    2- به استناد بعضى روایات به دست مى‏آید که ملائکه یا حداقل برخى از آنان تا حدودى داراى اختیار مى‏باشند.

 ولی برخی بر این باورند که  فرشتگان بر اساس متون اسلامى و آیات قرآن، نمى‏توانند برخلاف وظیفه‏اى که دارند اقدام کنند. بنابراین اختیار مصطلح در بین ما انسان‏ها، در آنها مطرح نیست؛ چون انسان مخیر است؛ یعنى، مى‏تواند انجام دهد و مى‏تواند انجام ندهد. از طرفى جبر نیز به معناى سلب اختیار از موجودى است که شأن اختیار را داشته باشد؛ مثلاً اگر انسانى را وادار کنند که کارى را برخلاف میل خودش انجام دهد، او را مجبور ساخته‏اند. بنابراین در فرشتگان جبر هم مطرح نیست.

    لکن براى اختیار معناى دیگرى است که فرشتگان را هم شامل مى‏شود و آن این که کارى را که انجام مى‏دهند، از روى میل و رغبت است؛ بدون آن که از سوى عامل دیگرى تحت فشار قرار بگیرند. بنابراین تسبیح و تقدیس فرشتگان اختیارى است و آن چه را انجام می دهند، در کمال میل و رغبت انجام مى‏دهند

 اضافه بر این که فرشتگان در انجام امور محوّله و مأموریت‏هاى خود هیچ گونه خطایى نمى‏کنند. از برخى آیات قرآن چنین برمى‏آید که لااقل گروهى از آنان در کمال اختیار، مطیع کامل فرمانهاى الهى‏اند و نیز چنین برمى‏آید که  در اندیشه خود نیز از نوعی اختیار برخور دارند.

    پرسش و پیشنهاد ملائکه در موضوع خلقت آدم (1) و نیز آیه: «لایعصون اللّه‏ ما امرهم»(2) به مطالب فوق اشاراتى دقیق دارند.

    پرسش ملائکه درباره آفرینش آدم و نیز پیشنهاد آنها که: «ونحن نسبح بحمد ربک و نقدس لک»(3) نشان از نیروى تفکر درآنان و آیه «لایعصون» نشان از اختیارى بودن اطاعت در آنان دارد، زیرا عصیان نکردن زمانى فضیلت محسوب مى‏شودکه آن موجود قادر بر عصیان باشد.

اما در باره این که چرا شیطان از دستور خدا سرپیچی کرد و به حضرت آدم سجده نکرد؟

قبل از پاسخ به این قسمت پرسش شما ، باید بگوییم که شیطان از فرشتگان نبوده است و در آیه ای از قرآن بر جن بودن ابلیس تصریح شده است : .(4)

دلیل دیگر بر جن بودن آن است که فرشتگان پاک و معصوم اند, ولی ابلیس معصیت کرد.

دلیل سوم آن است که ابلیس از آتش آفریده شد, چنان که قرآن از او حکایت می کند که گفت : من از آدم برترم چون من را از آتش خلق کردی و آدم را از خاک .(5) اما فرشتگان به بیان پیامبر (ص )از نور آفریده شده اند.(6)

گروهی از اندیشمندان دینی معتقدند که شیطان از جنس جنّییان بوده و از آتش خلق شده، امّا دراثر کثرت عبادت در ردیف ملائکه و در صف آنان قرار گرفته بود، به طوری که وقتی خطاب به ملائکه شد که سجده کنید بر آدم، شیطان هم جزء آنان بود، همه سجده کردند، ولی (ابلیس) سجده نکرد.

"قال: یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدیّ استکبرت ام کنت من العالین قال: أنا خیرٌ منه خلقتنی من نار و خلقته من طین قال: فاخرج منها فانّک رجیم و ان علیک لعنتی الی یوم الدین"(7)

خداوند فرمود:«ای ابلیس چه چیز مانع شد که بر مخلوقی که من با قدرت خود خلق کردم، سجده نکردی؟ آیا تکبر کردی یا از برترین‏ها بودی؟ گفت: من از او بهترم مرااز آتش خلق کردی و او را از گل. خداوند فرمود: خارج شو که تو رانده درگاه منی، و لعنت من تا روز قیامت بر تو خواهد بود".»

از این آیات استفاده می‏شود که شیطان تکبر کرد و خودبینی و خودخواهی و انانیّت او باعث شد که سجده نکند و دستور خدا را اطاعت نکند.

حضرت علی(ع) می‏فرماید: "از آن چه خداوند در مورد ابلیس انجام داد پند و عبرت گیرید؛ زیرا عمل طولانی و تلاش مداوم او را ضایع کرد در حالی که شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود... و این مجازات به خاطر یک لحظه تکبّر بود".(8)

پس سجده نکردن شیطان  به خاطر استکبار و خودخواهی و معصیت و نافرمانی خدا بوده و مجازات او به خاطر همین استکبار بود.

بعضی از متصوفه و اهل حق می‏گویند:"شیطان به خاطر این که آدم را قابلیت عبودیت نمی‏دید و فقط خدا را قابل عبادت می‏دید سجده نکرد، پس سجده نکردن شیطان یک صفت بدی برای او محسوب نمی‏شود، (9) ولی این حرف با نص قرآن و روایات منافات دارد.

پاورقی:

1) بقره ، آیه 29

2) سوره تحریم آیه 6

3) سوره بقره آیه 30

4) .سوره کهف , (18) آیه 50

5) سوره اعراف (7) آیه 12

6) کنز العمال , ج 6 ص 136

7) ص (38) آیه 74.

8) نهج البلاغه، خ 192.

9) سید حسن ابطحی، پاسخ به مشکلات جوانان، ج 6، ص 107، به نقل از برهان الحق، ص 19.

براى توضیح بیشتر ، ر . ک :

ملائکه در قرآن    حسین برزگر

کتاب ملائکه    سبزوارى

مجمع النورین    سبزوارى

معاد از نظر روح و جسم    فلسفى

- تفسیر المیزان، ج 19، ص 387 ذیل آیه 6 سوره تحریم (لایعصون‏اللّه‏ ما امرهم...»

- تفسیر نمونه ، ج 24، ص 288 ذیل آیه 6 سوره  تحریم (لایعصون‏اللّه‏ ما امرهم...»

- معارف قرآن (3 - 1)، ص 376 ، محمد تقى مصباح


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
جهان قبل از وجود انسان ،حیوانات،زمین و آسمان چگونه بوده و چه صور
شنبه 84 اسفند 20 , ساعت 7:7 عصر  

آن چه از آیات و روایات به دست می آید آن است که:

1. خداوند درباره آفرینش جهان ماده نخست جرمى آب‏گونه همراه هوا آفرید و از میان آن، دود و کف پدید آمد، از جرم کف، زمین آفریده شد و از دود وگاز آن اجرام فضایى.

2. همه اطراف زمین را آب گرفته بود ومکه به عنوان نخستین قطعه خشکى از این فراگیرد رخ بیرون نمود و آب به تدریج عقب نشست و بر مقدار خشکى افزود.

3. زمین در مراحل نخستین خشک و سوزان و گداخته و مرده بوده و سپس باران بر آن باریده و به تدریج آماده پذیرش حیات، توسط آب آسمان گردیده است.

4. آب باران همراه خود حیات را به زمین ارمغان داشته و چشمه‏ها جوشیده‏اند. تا جایى که زمین نیز خود حیات آفرین شده است.

5. از این پس، رستنى‏ها و درختان در زمین پدید آمده و به بار نشسته‏اند.

6. با پیدایش آب و آماده شدن خاک به عنوان دو مبدا حیات آبزیان فراوان وجنبدگان زمینى و انواع حیوانات پدیدار گشتند.

7. خداوند موجودات فراوانى آفریده است که از جنس بشر نبوده‏اند و پس از مدت طولانى منقرض شده‏اند. و شاید از جمله آن‏ها «دایناسورها» شناخته شده‏اند.

8. آفرینش جن پیش از آفرینش انسان بوده است. خمیرمایه آفرینش جن آتش و دود است، ابلیس نیز از این گروه است.

9.قرآن مراحل تکون و پیدایش انسان را از آب، خاک، گل (ترکیبى از آب و خاک) عصاره‏ى گل، گل چسب‏دار، گل بوگرفته و تیره رنگ، گلى که چون لاى و ته نشین آب به تدریج‏خشک و سفال‏گونه گردیده است.

10. خداوند، عناصر و اجرام آب، هوا، خاک، نور و سایر عناصرى که در آن‏هاست‏به گونه‏اى آفریده که سرتاسر جهان را فراگرفته ، با جوش و خروش، تبدیل، تغییر، دگرگونى، ناایستایى و صورت پذیر مى‏باشند، عناصر یاد شده مى‏توانند کنار هم قرار گیرند و در شرایط ویژه جرمى را روح مایه باشند، این شرایط وقتى در دریاها جمع آیند مى‏توانند موجب پیدایش آبزیان گردند و هر دسته از شرایط، یک نوع آبزى را مایه گردند، چنان که ابن سینا اشاره کرد.

بنابراین هیچ بعید نیست‏با کنار هم قرار گرفتن ذرات مناسب، در شرایط ویژه، توسط دست‏هاى مرموز و ناپیداى کارگزاران عالم، در برهه‏اى از زمان انواع حیوانات دریایى، و در پاره‏اى اوقات انواع حیوانات خشکى، و با اراده‏ى ویژه خداوند از همان مایه‏هاى آب، نور به ویژه نور خورشید و منبع لا یزال انرژى، یک مشت گل و لاى بو گرفته و تیره رنگ، موجودى به نام انسان به وجود آید، و او را هدایت کند، چنان که سایر حیوانات را هدایت کرده، و مى‏تواند از دود و آتش سوزان که در اندیشه‏ى ما هر چیز را نابود مى‏کند موجودى به نام جن بیافریند، و قبل از انسان نیز موجوداتى آفریده باشند که از مایه‏هاى دیگر، و غیر از آن‏چه ذکر شد.

 


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
آیا وجود کعبه می تواند دلیل بر وجود مبانی فکری بت پرستی در دین ا
پنج شنبه 84 اسفند 18 , ساعت 11:54 صبح  

 بر اساس آیات و روایات، کعبه از زمان پیدایش زمین، محل مبارک و مورد عنایت بوده است.

 قرآن کریم مى‏فرماید کعبه اولین مکانى است که براى عبادت عموم مردم قرار داده شده است انّ اوّل بیت وضع للناس للذى ببکةمبارکا و هدىً للعالمین؛اولین خانه‏اى که براى عموم مردم قرار داده شده است خانه‏اى در مکه است که مبارک است و هدایتى براىجهانیان است»، (1)

 طبق برخى روایات، حضرت آدم خانه کعبه را بنا کرد و خود بر گرد آن طواف کرده است. (2)
 کعبه مرکز بت‏هاى اصلى مشرکین و مکان پرستش بتها بود مهم ترین و اولین پیام دین اسلام مبارزه با بت‏پرستى و دعوت به پرستش خداى یگانه نادیدنى بود لذا اسلام در آغاز رسالتش براى جلوگیرى از هرگونه توجه به بت‏ها و تثبیت عقیده توحید در اذهان تازه مسلمانان(که اکثر آنها در سابق بت‏پرست بودند) مسلمانان در عبادتشان موظف گشتند به سمت بیت‏المقدس پایگاه دین توحیدى و معتقدان به توحید، نماز گزارند تا از شائبه هرگونه توجه به بتها مبرّا باشند.

از نظر آموزه های دینی ،انسان بدون هیچ واسطه ای می تواند با خدا تماس بگیرد، با او سخن بگوید، راز و نیاز کند، حاجت بطلبد ، تقاضای عفو و توبه کند و این ها همه از آن وی و در اختیار او است.

در مورد طواف دور کعبه با این عمل سنگ و گل را نمی پرستیم ، زیرا هرگز در سنگ و گل کوچکترین نفع و ضرری نمی بینیم. اگر این اعمال را با اعتقاد به این که سنگ و گل و کعبه، مبدأ آثار خدایی هستند، انجام می دادیم، در ردیف بت پرستان قرار می گرفتیم، ولی برای مسلمانان طواف کعبه یک نوع تکریم ، احترام و ارزش گذاشتن است. نیز اجابت دعوت خدا و لبیک او است، اگر چه برخی بدون توجه به صاحبخانه ، در جستجوی خانه هستند و تمام همت خود را بر خانه قرار داده اند، اما هدف اساسی و فلسفه واقعی رسیدن به صاحبخانه است. 

درست است که خداوند در هر زمان و مکانی موجود است، ولی برای حفظ وحدت جامعه اسلامی، محلی خاص در نظر گرفته شده است که همه به سوی آن عبادت کنند. در ایام حج با طواف کعبه، وحدت جامعه اسلامی به نمایش گذاشته شود، ولی هیچ کس کعبه را عبادت نمی کند، بلکه چون خدا و پیشوایان دینی فرموده اند، طبق برنامه خاصی به دور کعبه طواف می کنند، که از نظر ماهیت با اعمال بت پرستان متفاوت است. آن ها بت ها را مبدأ آثار و تأثیرگذار در افعال می دانستند، ولی مسلمانان به هیچ وجه کعبه را مبدأ آثار و تأثیرگذاری نمی دانند و هیچ شأنی برای آن در نظام آفرینش و ربوبیت معتقد نیستند.

پاورقی:

1)       سوره آل‏عمران،آیه 96

2)       فروع کافى، ج 4، ص 189

 

 

 

 

 

 

   

 

 

 


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
آیا موجوداتی مانند جن و روح در زندگی انسان‏ها وجود دارند؟
سه شنبه 84 اسفند 9 , ساعت 9:23 صبح  

پاسخ این پرسش را می‏توان در دو بند بررسی کرد:

یکی این که آیا موجوداتی به نام جن و روح وجود دارند یا نه، و دیگر این که دخالت آن‏ها در زندگی انسان‏ها چگونه و به چه میزانی است.

مسأله وجود جن چیزی است که افزون بر تجربه و اعتراف ادیان گوناگون بشری به آن، آیات فراوانی از قرآن کریم آن را اثبات می‏کند.

در قرآن، بیش از 22 مورد از آن یاد شده است. بر حسب آن چه از آیات قرآن کریم استفاده می‏شود، جن موجودی است که به طور طبیعی با دیدگان ما قابل رؤیت نیست؛ امّا همانند انسان‏ها درک و عقل می‏دارد و نیز دارای شهوت و تمایلات نفسانی است.

این موجودات نیز چون آدمیان به گروه خوب و بد، مسلمان و کافر و ستمگر و عادل تقسیم می‏شوند. جن از آتش خلق شده؛ چنان که انسان از خاک آفریده شده است؛ ولی خلقت جن از آتش به این معنا نیست که هم اکنون نیز او خواص آتش را دارد؛ چنان که انسان خواص خاک را ندارد.

در کتاب قاموس قرآن با استناد به آیات قرآن، خواصّی برای جن ذکر شده که به برخی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:

 1. جّن و انس، دو موجود ارزشمند هستند و قرآن آن‏ها را ثقلان نامیده است.

 2. جن از آتش (نیرو و حرارات مخصوص) آفریده شده است؛

 3. جن مانند انسان، مکلّف به انجام دادن اعمال است؛

 4. گنهکاران و کافران جن همچون انسان‏ها اهل جهنّم هستند؛

 5. جن‏ها نیز همچون انسان‏ها می‏میرند و از بین می‏روند؛

 6. جن ما را می‏بیند؛ ولی ما او را نمی‏بینیم؛

 7. آن‏ها مانند آدمیان کار می‏کنند و قدرت کار کردن دارند؛

 8. تکثیر جن به وسیله ازدواج صورت می‏گیرد؛

 9. جنّیان به رسول خدا ایمان آوردند؛

 10. آنان همچون ما سخن می‏گویند و یک‏دیگر را به نیکوکاری دعوت می‏کنند؛

 11. در سوره الرّحمن، 31 بار به جن و انس با لفظ «فبای الأ ربکما تکذبان» خطاب شده است;{1}

امّا روح بر دو معنااطلاق می‏شود: یکی روحی که موجودات ذی روح و زنده دارند که انسان یکی از آن‏ها است و آن واقعیّتی قابل درک است؛ چه این که تمام آثار و حرکات جسم به وسیله روح انجام می‏شود و جسم، ابزاری برای روح است، و جسم بدون روح جمادی بیش نیست و نیز از ضروریات ادیان الهی این است که این روح پس از مرگ تا قیام قیامت حالاتی دارد که همه آن‏ها دقیقاً بر ما آشکار نیست.

امّا بعضی روایات و آیات قرآن کریم، برخی از ابعاد آن را بیان کرده است. و برای اطّلاع بیش‏تر می‏توان به کتاب‏های مربوط به معاد و عالم پس از مرگ مراجعه کرد.

 معنای دیگری که کلمه روح در آن به کار رفته، به ویژه در قرآن مجید، ملک و فرشته‏ای الهی است که گاهی با عنوان روح القدس و گاهی روح الامین از آن یاد شده؛ البتّه در برخی آیات قرآن، جدا از فرشتگان و در عرض آن‏ها ذکر شده است به این صورت که در دو مورد، روح پس از ملائک آمده؛ مانند سوره قدر که می‏فرماید: «تنزل الملائکْ و الروح»;{2} در سوره معارج نیز آمده است: «تعرج الملائکه و الروح الیه»;{3}در سوره نبا، بر عکس آن دو آیه، روح را پیش از ملائکه ذکر کرده است: «یوم یقوم الروح و الملائکه صفا»;{4} که شاید از باب ذکر خاص بعد از عام یا ذکر عام بعد از خاص باشد که این گونه بیان به سبب بیان شرافت و عظمت بیش‏تر آن یک مورد است؛ بنابراین، از آیات پیش گفته به دست می‏آید که روح از سایر ملائکه برتر و گرامی‏تر است و شاید روح موجودی غیر از فرشتگان و برتر و گرامی‏تر از آن‏ها باشد. در پاسخ بخش دوم پرسش که جنّ و روح در زندگی انسان‏ها نقش دارند نیز می‏توان گفت: با توجّه به این که شیاطین گونه‏ای از جنّیان هستند، به تصریح آیات قرآن کار شیطان چیزی جز وسوسه قلبی و نیکو نمایاندن بدی‏ها، زشت جلوه دادن خوبی‏ها و ایجاد غفلت در انسان نیست؛ البتّه آنان نمی‏توانند در انسان تأثیر فیزیکی داشته باشند. در سوره ابراهیم، آیه 22، خداوند مناظره شیطان با جهنّمیان را بیان می‏کند که شیطان به آنان می‏گوید: «ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم...؛ تسلّطی از جانب من بر شما نبود، جز این که شما را دعوت کردم و شما اجابت کردید؛ پس مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید. در سوره نسا، آیه 120 نیز قرآن می‏فرماید: «یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا؛ به آن‏ها وعده می‏دهد و آن‏ها را به هوس می‏اندازد و شیطان جز برای فریب، وعده‏ای نمی‏دهد». این قبیل آیات در قرآن بسیار است که گاهی وعده فقر و گاهی نسیان (فراموشاندن) به شیطان نسبت می‏دهد و گاهی او را همنشین کسانی معرّفی می‏کند که از یاد خدا روی برتافته‏اند.

 در این آیات مقصود از شیطان جن‏هایی هستند که به خداوند کافر بوده، و دشمن بشرند. آن‏ها انسان‏ها را می‏بینند؛ ولی انسان‏ها آنها را نمی‏بینند. در سوره اعراف آیه 27 نیز قرآن می‏فرماید: «ای فرزندان آدم! شیطان شما را گول نزند؛ آن گونه که پدر شما را از بهشت خارج کرد و پوشش آن‏ها را کند تا زشتی‏هایشان را نشانشان دهد. به درستی که شیطان چنین است. او و گروهش شما را می‏بینند از جایی که شما آن‏ها را نمی‏بینید. ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‏آورند». در سوره کهف نیز پس از آن که به داستان سجده نکردن ابلیساشاره‏ای شده است، می‏فرماید: «او از جن بود؛ پس از امر پروردگارش سرپیچی کرد. آیا او و فرزندانش را به جای من، دوستان خود می‏گیرید، در حالی که او دشمن شما است؟ [او]بد جایگزینی برای ستمگران است»؛ البتّه انسان هر مقدار که بیش‏تر از خدا روی بگرداند، شیطان بر او مسلّطتر می‏شود. در سوره نحل، آیات 98 تا 100 آمده است: «پس آن گاه که قرآن را قرائت کردی، به خداوند از شیطان رانده شده پناه بر؛ زیرا برای او تسلّطی نیست بر کسانی که ایمان آوردند و بر پروردگارشان توکّل کردند. فقط تسلّطش بر کسانی است که او را ولی خود گرفتند و آن‏ها که به خداوند مشرک کند». با توجّه به این آیات و آیات دیگر قرآن، و روایات فراوانی که در این زمینه‏ها آمده است، شیاطین که همان جنّیان کافر و فاسق و دشمن انسان‏ها هستند، فقط از راه وسوسه و نفوذ در دل در کمین نشسته‏اند و ایمان و توکّل به خدا و پناه بردن به او می‏تواند نقشه آن‏ها را نقش بر آب کند؛ ولی جنّیان مؤمن، هیچ گونه آزادی به انسان‏ها نمی‏رسانند؛ البتّه بر حسب آن چه مشهور است، امکان دارد جنّیان در وضع خاصّی برای افراد ویژه‏ای ظاهر شوند و برخی کارها را انجام دهند؛ ولی بیش‏تر قصّه‏هایی که گفته می‏شود، چیزی جز خرافات، افسانه‏ها و تخیّلات نیست بسیاری از افراد ساده درباره تشنّج ها و بیماری‏های مربوط به اعصاب که احیاناً ناشی از کمبود کلسیم و سایر عناصر لازم برای سلامت است، تصوّر می‏کنند که شخص بیمار جن زده شده و به جای معالجه‏های مناسب پزشکی و درمان اعصاب، دنبال افرادی که بسیاری از آن‏ها شیّاد و حقّه‏بازند، می‏روند تا جن را از آنان دور کنند؛ به همین سبب است که این اعتقادات در نقاطی که مردم آن بی‏سوادتر و از فرهنگ دورتر هستند، بیش‏تر رایج است و مردم فهمیده و دانشمندان، کم‏تر اسیر این خرافات می‏شوند. نقش روح در زندگی انسان نیز پر واضح است؛ زیرا هر انسانی به وسیله روح مخصوص به خود زنده است؛ ولی تصرّفات ارواح مرموز و مردگان قبلی در انسان‏های زنده بیش‏تر تخیّلاتی است که درباره به جن وجود دارد. آن چه که گاهی میان مردم به صورت احضار روح مطرح است، حتّی با فرض مشاهده برخی آثار و حرکات، دلیلی بر این که انجام دهنده آن‏ها روح باشد، آن هم روح فلان شخص معیّن وجود ندارد و حداکّثر ثابت می‏شود که عوامل و موجوداتی غیر از آن چه ما با حواسّ پنجگانه خود حس می‏کنیم، وجود دارد که وجود موجودات غیر محسوس از نظر ما قطعی و صد در صد است؛ ولی حضور روح ثابت نمی‏شود؛ بلکه از ادله عقلی و نقلی به دست می‏آید که ارواح مؤمنان و همچنین ارواح کافران پس از مرگ آن چنان رها نیستند که هر شخصی بتواند آن‏ها را احضار کند و به اجبار، آن‏ها را به حرف زدن وادارد. در عین حال، امکان آن را نمی‏توان انکار کرد.

 پاورقی:

 [1].برای اطّلاع بیش‏تر، ر.ک: قاموس قرآن، مادّه جن/

 [2]. قدر، 5/

 [3].معارج،4/

 [4].نبأ،38/

 

 

 


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
به چه دلیل به خدای نادیده، باید ایمان بیاوریم؟
سه شنبه 84 اسفند 9 , ساعت 9:18 صبح  

یکی از شبهات ساده در زمینه خداشناسی این است که چگونه می‏توان به موجودی معتقد شد که به ادراکِ حس در نمی‏آید.

 این شبهه، در ذهن افراد ساده‏اندیش از رهگذر استبعاد (بعید شمردن) پدید می‏آید. اندیشمندانی نیز در طول تاریخ بوده‏اند که اساس تفکر خود را بر پایه «اصالت حس» قرار داده و موجود نامحسوس را انکار کرده و دست کم، آن را قابل شناخت یقینی ندانسته‏اند.

 ادراکات حسی، بر اثر ارتباط اندام‏های بدن با امور جسمانی و مادی حاصل می‏شود و هر یک از حواس ما، نوعی از پدیده‏های مادی و متناسب با خود را در شرایطی معین درک می‏کند. همان گونه که نمی‏توان توقع داشت که چشم، صداها را درک کند یا گوش، رنگ‏ها را ببیند، نباید انتظار داشت که مجموع حواس ما هم، همه موجودات هستی را درک کند؛ زیرا اولاً، در میان موجودات مادی هم چیزهایی وجود دارد که از نظر حسی قابل درک نیست؛ چنان که حواس ما از درک انوار ماورای بنفش و مادون قرمز و امواج الکترونیک و... عاجز است.

 ثانیاً، ما بسیاری از حقایق را از غیر راه حواس ظاهری درک می‏کنیم و با این که قابل درک حسی نیستند، اعتقاد یقینی به وجود آنها داریم؛ مثلاً از حالت ترس و محبت، یا اراده و تصمیم خودآگاه هستیم و نسبت به وجود آن اعتقاد یقینی داریم؛ در صورتی که این پدیده‏های روانی، همانند خود روح، قابل درک حسی نیستند. بنابراین، عدم ادراک چیزی به وسیله اندام‏های حسی، نه تنها دلیلی بر عدم وجود آن نیست، بلکه حتی نباید موجب استبعاد هم شود.{1}

 افزون بر آن، برهان‏های قطعی و یقینیِ بسیاری بر وجود خداوند متعال وجود دارد و وجود او را از راه‏های گوناگون همچون فطرت، مطالعه در طبیعت و مشاهده نظم شگفت‏انگیز آن و ادله عقلی و فلسفی دیگر، اثبات می‏کند.

پاورقی:

 [1].برگرفته از: آموزش عقاید، استاد محمدتقی مصباح‏یزدی، جلد 1، درس سیزدهم (حل چند شبهه)، اعتقاد به موجود نامحسوس، ص 128، (انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ اول، 1365)، با اندکی تصرف/

 

 

 


نوشته شده توسط پژوهشگر | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره وبلاگ

پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی

پژوهشگر
علاقه مند به بحث های عقیدتی،حقوق زنان،قرآنی،حدیثی و اخلاقی.
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 30 بازدید
بازدید دیروز: 48 بازدید
بازدید کل: 584748 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین پژوهی[22] . خداشناسی[14] . عدل الهی[11] . علم الهی[10] . متفرقه[10] . بهشت و جهنم[9] . فرجام شناسی[6] . اسلام شناسی[5] . امام شناسی[4] . انسان شناسی[4] . پیامبرشناسی[3] . جبر و اختیار[3] . جهان شناسی[2] . کلیات[2] . نفس شناسی . شیوه پاسخگویی .
نوشته های پیشین

دی 1384
بهمن 1384
اسفند1384
خرداد 1385
تیر 1385
مرداد 1385
شهریور1385
مهر 1385
آبان85
آذر1385
تیر1386
دی 1385
خرداد1386
آذر1386
اسفند 1385
اردیبهشت 1386
لوگوی وبلاگ من

پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادی
لینک دوستان من

پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآنی
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اگر علی خلیفه پیامبر بود، وقتی خواستند با او بیعت کنند، چرا گفت:
پاسخ شبهه چهارم
نام خلفا بر روی فرزندان علی چرا؟.
سؤال2. آیا علی با ابوبکر و عمر بیعت کرد؟
ازدواج امّ کلثوم با عمر و تحلیل آن
نیم نگاهی به کتاب آن چه باعث هدایت جوان شیعی شد؟
کالبد شکافی کتاب
آشنایی با مکتب وهابیت
پاسخی منطقی به شبهات غیر منطقی وهابیون تندرو
نظر اسلام در مورد برده داری چیست؟
آیا اسلام معتقد به جامعه ای بی طبقه است ؟
[عناوین آرشیوشده]